معنی محبوب و دلربا
حل جدول
دلارام
دلربا
محبوب،معشوق
جالب
دلربا و دلکش
دلارام، دلبر، دلداده، محبوب، معشوق، خوشکل، دلفریب، رعنا، طناز، فتان، فتنه انگیز، فریبنده، قشنگ، ملیح، نازنین، دلپذیر
لغت نامه دهخدا
دلربا. [دِ رُ] (نف مرکب) دلربای.دل رباینده. رباینده ٔ دل. کسی یا چیزی که دل شخص را به خود جلب کند. که شیفته کند. که عاشق سازد. که دل رباید. (یادداشت مرحوم دهخدا). رباینده ٔ دلهای اصحاب نظر به حسن و ظرافت. (شرفنامه ٔ منیری):
نافرید ایزد ز خوبان جهان چون تو کسی
دلربا و دلفریب و دلنواز و دلستان.
منوچهری.
|| جذاب. زیبا:
یاد تو روح پرور و وصف تو دلفریب
نام تو غمزدا و کلام تو دلربا.
سعدی.
مطربه ٔ دلربا غارت دلها کند
طوقک زردر گلو نغنغه در حنجرک.
شیخ واحدی (از شرفنامه ٔ منیری).
|| معشوق. محبوب. (ناظم الاطباء). و رجوع به دلربای شود. || (اِ مرکب) سنگی براق که از آن ظروف خردو دانه های دستبند کنند. قسمی مهره های زرد یا قهوه ای متلألی ٔ که زنان گردن بند و دستبند کنند. سنگی به رنگ سرخ سوخته با خالهای زرین. (یادداشت مرحوم دهخدا).
محبوب
محبوب. [م َ] (اِخ) محمودی جدید، نام دیناری بوده است در مصر و محبوب در اصطلاح مردم فلسطین همان محبوب سلیمی است که نقدینه ای از طلا و مساوی بوده است با بیست قروش ترکی. (از النقود العربیه ص 184).
محبوب. [م َ] (اِخ) رجوع به ابوعمروبن العلاء شود.
محبوب. [م َ] (اِخ) سلیمی. یکی از ممالیک مصر در قرن هفتم هجری است که در عهد وی دینارهای مسکوک را در قسطنطنیه به مصر می آوردند و یکی از آن دینارها به نام «محبوب سلیمی اسلامبولی » خوانده می شد. و همین مملوک دست اندرکار ضرب دینار شد و عیار آن را مقداری کم نمود و آن را زر محبوب میخواندند. (از النقودالعربیه ص 184).
محبوب. [م َ] (اِخ) ابن موسی. رجوع به ابوصالح... شود.
مترادف و متضاد زبان فارسی
دلارام، دلبر، دلداده، محبوب، معشوق، خوشکل، دلبر، دلفریب، رعنا، طناز، فتان، فتنهانگیز، فریبنده، قشنگ، ملیح، نازنین، دلپذیر، دلکش
فارسی به انگلیسی
Attractive, Charmer, Dainty, Enchanting, Graceful, Interesting, Ravishing, Tempting
فارسی به عربی
امتصاص، جذاب، جلب، ساحر، سحر
فرهنگ پهلوی
سنگ زینتی، رباینده دل
فرهنگ عمید
دلرباینده، کسی یا چیزی که بهواسطۀ زیبایی خود دل انسان را برباید،
فارسی به آلمانی
Aufsaugend; fesselnd, Packend
معادل ابجد
301